English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6131 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manipulate U با استادی درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
workmanship U استادی
master stroke U استادی
artifices U استادی
professorships U استادی
artifice U استادی
masterstroke U استادی
wonderwork U استادی
masterkiness U استادی
adeptness U استادی
professoriate U استادی
expertness U استادی
professorship U استادی
skill U استادی
masterless U بی استادی
masterful U با استادی
handiness U استادی
twist of the wrist U استادی
masterstrokes U استادی
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unskilled labour U کارهایی که استادی
professorate U مربوط به استادی
professorial U وابسته به استادی
professorship U مقام استادی
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
stadimeter U استادی متر
skilled U مستلزم استادی
mastership U مقام استادی
professoriat U مقام استادی
professorships U مقام استادی
chair U کرسی استادی در دانشگاه
candidate master U نامزد استادی شطرنج
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
high wrought U با استادی ساخته شده
wonder work U معجزه استادی عجیب
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
skill U استادی زبر دستی
tour de force U نمایش استادی و زبردستی
manipulation U دست زنی تدبیر استادی
elaborateness U نازک کاری استادی در کار
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
makes U درست کردن
fettle U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
make up U درست کردن
fashioned U درست کردن
fabricating U درست کردن
to set U درست کردن
make U درست کردن
builds U درست کردن
fabricates U درست کردن
to get up U درست کردن
to erect into U درست کردن از
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
fabricated U درست کردن
fashioning U درست کردن
cleans U درست کردن
concocts U درست کردن
to sct aright U درست کردن
concocting U درست کردن
manufactured U درست کردن
set right U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
to set to rights U درست کردن
adapt U درست کردن
manufactures U درست کردن
fashions U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
to set in order U درست کردن
manufacture U درست کردن
to fix up U درست کردن
buildings U درست کردن
build U درست کردن
fix up U درست کردن
fashion U درست کردن
correct U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
gully U درست کردن
gullies U درست کردن
weaves U درست کردن
to put to rights U درست کردن
clean U درست کردن
gulleys U درست کردن
correcting U درست کردن
cleanest U درست کردن
fabricate U درست کردن
indite U درست کردن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
redd U درست کردن
cleaned U درست کردن
trim U درست کردن
set in order U درست کردن
weave U درست کردن
corrects U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
railroads U پاپوش درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
hedge U خاربست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
to toss up U زود درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
re form U دوباره درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
dowel U میخچه درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
hedged U خاربست درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
ponds U حوض درست کردن
pond U حوض درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
die sink U خزینه درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
hedges U خاربست درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
dresses U درست کردن لباس
recondition U دوباره درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
dress U درست کردن لباس
manipulated U با دست درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
scramble U املت درست کردن
scrambling U املت درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
corn popping U درست کردن چس فیل
reconditioned U دوباره درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
spell U املاء کردن درست نوشتن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com